زندگی نامه حبیب یغمایی
 
:.با قدرت به پیش.:
ديار من خور
سه شنبه 19 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 17:36 ::  نويسنده : رضاغلامرضايي

 

حبيب يغمائي در سال 1280 شمسي در قرية خور جندق متولد شده: در آغاز جواني بدامغان آمده و جز از تحصيلات ادبي و عربي مقدمات علوم جديده را در مدرسه سعادت ناظميه دامغان فرا گرفته است وي پس از سالي چند كه در همان مدرسه و مدارس شاهرود تدريس كرده بتهران مسافرت نموده و دروة دارا المعلين عالي مركزي را بپايان رسانده است.

دو سال رياست فرهنگ سمنان و دامغان را داشته و از آن پس سالهاي متوالي در كلاسهاي ادبي دارالفنون و مدارس عاليه پايتخت استاد و معلم ادبيات فارس بوده سپس در وزارت فرهنگ بخدمات فني ادبي اشتغال جسته و چند سال مدير مسئول مجله رسمي وزارت فرهنگ بوده است.» آقاي يغمائي مدت ده سال با مرحوم محمد علي فروغي بزرگترين حكيم و رجل سياسي ايران همكاري ادبي داشته است چنانكه خود آن حكيم در مقدمه كتب منتشره اشاره فرموده اند.

از تاليفات او رسالة جغرافياي جندق و شهر حال يغما است، كه بزبان فرانسه نيز ترجمه شده و داستان تاريخي دخمة ارغون و كتابي در علم قافيه و نيز گرشاسب نامة حكيم اسدي طوسي بتصحيح دقيق وي در سال 1315 انتشار يافته است. شرح حال و اشعار آقاي يغمائي در تذكر هاي ادبي كه در خارجه و ايران انتشار يافته مكرر بزبانهاي مختلفه بچاپ رسيده و چون در اينجا سخن از مدرسه ناظميه دامغان و محصلين آن در ميان است سزاوارتر آن ميباشد ابياتي چند از اشعاري كه در آغاز دورة شاعري ساخته است انتخاب و درج گردد. رسم مدير مدرسة ناظميه دامغان، (مرحوم صدرالادباء ياسائي) اين بوده كه وقتي بدانش آموزي صفر ميداده قطعاً و بي پذيرفتن هيچگونه عذر يا واسطه او را شلاق ميزده است اين قطعه با نهايت اضطراب روحي وقتي گفته شده كه تمام شاگردان از درص صفر گرفته اند:

اي حضرت صدر، ايكه ديگر
اي آنكه موقران بپيشت
امروز تمام همكلاسان
گرزآنكه سزاي ماست شلاق
هر چند بقول شيخ سعدي
ليكن گنه و خطا زبنده

 

نارد چو تومام دهر فرزند
كاهند بپيش كوه الوند
از درس حساب صفر دارند
ليكن تو روامدار و مپسند
«بي بند نگريد آدمي پند»
عفو و كرم است از خداوند

نیشها خوردن زكژدم، نوش كردن زهرمار

چنگ باغران پلنگ آويختن باشرزه شير

تيره شب در روي يخ بارگراني را بپشت

از فراز قله البرز آوردن بزير

 

در ميان آفتاب گرم سوزان پاي لخت

ره سپردن تشنه لب، بي آب، تنها در كوير

گوشه ويرانه اي بي توشه افتادن مريض

ساختن بالين زخشت، از خاك گستردن سرير

سوختن از هجر ياري نوجوان يكدور عمر

ساختن با وصل زالي پيرتر از چرخ پير

با تشبهاي گوناگون شدن با دست غير

گاه ملت را وكيل و گاه دولت را وزير

هست آسانتر بعالي همتي كز بهر شغل

گردد از دون فطرت بالانشين منت پذير

جان سپارم برهت بينمت ارباردگر
تارخ و قامت زيباي توام در نظر است
درخم زلف تو آنگونه گرفتار شدم
من ترا از همه خوبان جهان خواهم و بس
هيچكس نيست خريدار تو چندان كه منم
اي بسا ديده و دل كزپي تست اما نيست
باد آنروز كه باديده نمناك تو دل
مهربانست و دلارام و وفادار حبيب

 

عهد كردم كه جز از اين نكنم كاردگر
نتوانم نگرم قامت و رخسار دگر
كه نيفتاده در اين دام گرفتاردگر
گرچه باشند بخوبي چه تو بسياردگر
من بهاي تو شناسم نه خريدار دگر
دل بيدار دگر ديدة بيدار دگر
راز ميگفت و نبدحاجت گفتاردگر
نتواند بگزيند به از اين بار دگر

 

در تاريخ تاسيس كتابخانة ملي تهران سروده:

رضاشاه شاهنشه پهلوي
زدانش پي افكنده كاخي بلند
زفردوسي آموز تاريخ آن

 

كه از فر او يافت ايران نوي
كه از باد و باران نيابد گزند
«مياساي از آموختن يك زمان



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





درباره وبلاگ


وبلاگي در خورو بيابانك استان اصفهان
آخرین مطالب

نويسندگان




نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 44
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 71
بازدید ماه : 769
بازدید کل : 202117
تعداد مطالب : 210
تعداد نظرات : 59
تعداد آنلاین : 1



جاوا اسكریپت

داستان روزانه
اين سايت را حمايت مي کنم


دانلود آهنگ جدید - دانلود آهنگ جدید

فال انبیاء


استخاره آنلاین با قرآن کریم

افزايش بازديد رايگان - برترين سايت افزايش بـازديد در ايران ساعت مچی